کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

صفحه بیستم

اینجا تبریز است منزل پیشول جان...

صبح رسیدم و با حال زار  و خسته بدون توجه به نگاه آدمها بوسیدمش و خودمو به آغوشش سپردم...

الان پیشول سرکاره و من موندم و یه نامه قشنگ... یه نامه که دلمو برد... کاش اجازه داشتم این نامه اینجا بذارم...

فردا برای من و پیشول روز بزرگیه... چرا؟ خواهم گفت

نظرات 3 + ارسال نظر
فاطمه 28 بهمن 1386 ساعت 19:54

منتظریم..

شمیم 29 بهمن 1386 ساعت 06:34 http://shamim-26.blogsky.com

سهلاممم دوست جونی
به به مبارکه . در کنارپیشول جانتان خوش بگذره ایشالا

مرسییییی (بغل کنون )

مریم 29 بهمن 1386 ساعت 09:11 http://mayjoon.blogfa.com

آخی رفتی پیش آقای همسر چه خوب. خیلی خوش بگذره. زود بیا بگو چه خبره امروز ...
وای اون نامه رو بگو ;-)... D-:
خیلی خوش بگذره. حسابی انرژی ذخیره کن که وقتی اومدی کمتر بیتابی کنی.
میگما همسرت هیچی نگفت جلوی بقیه بوسش کردی؟ وای اگه من بودم که هیچی....

مرسی عزیزم :-*
نامه رو با اجازه خود ژیشول امروز براتون می ذارم ...
اتفاقا پیشول اصلابا بوسای من مشکل نداره :دی
هر بار همو می بینیم کاری نداریم کسی هست یا نه !‌ موقع خداحافظی هم همین طور ... کار خطایی نمی کنیم که... همسرمونو می بوسیم :پییی
یه جورایی همه اطرافیانمون می دونن چقدر عاشقیم :دییییی ماجراها داره ... تعریف می کنم براتون :دیییی
راستی نازنین وبلاگ شما تو تبریز واسه من فیلتره!!!!!‌

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد