کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

صفحه بیست و ششم

یه سلام خسته و کوفته!

از صبح تو این متروی لعنتی له و لورده شدم تا رسیدم بازار و تونستم یه روتختی و یه لحاف روتختی خوشگل پیدا کنم... اینقدر به دلم نشستن که دلم میخواد همین الان بندازمشون رو تخت اتاقم  

اما این مامان جان من داره زیاده روی می کنه  هر چی بهش می گم آخه من این همه رخت خواب و لحاف و پتو رو میخوام چیکار گوشش بدهکار نیست که نیست! برام ۳ دست رختخواب آماده کرده (به غیر از چند تا پتو گلبافتی که کنار گذاشته!!!!‌) از طرف دیگه هم میگه یه روتختی زاپاس بگیرم وقتی اینو می خوای بشوری اون یکی رو بندازی؟؟؟؟

کم مونده بود دیگه داد بزنم! اما تا اومدم بگم نمیخوام یییییهووو یادمون افتاد ای داد ! ای هوار نایلونی که ۲۰۰ تومن گیپور ناقابل توش بود رو گم کردیم  خدا می دونه چطوری همه مغازه هایی که سر زده بودیم رو گشتم!!‌آخر سر هم از آخرین مغازه پیداش کردم :دیی

از فردا کارهای مامان جان شروع میشه و باید خونه تمیز کنیم! برای همین ممکنه کامنت هاتون رو دیر جواب بدم و تایید کنم .. خلاصه شرمنده دیگه ..

اینم عکس لباس حنابندون

(دقیقا همین شکلی برام می دوزه با این تفاوت که کلوش دامن رو کمر می کنه به اضافه یه شال از ساتن کرم قهوه ای که روش کار می شه)

اینم لباس عروسی

(گلهای لباس رو حذف کنید، تاپ لباس رو یقه هفت کنید با یه سر آستین کوچولو، یه گل مثل گا لباس حنابندون بهش اضافه کنید، فضای خالی زیر گل روی دامن زیری رو می بینید؟ اونجا با سنگ کار می شه+ یه تور بلند از حریر که تا روی زمین میاد و روش شکوفه های ریز کار شده)

نظرات 7 + ارسال نظر
محمد 6 اسفند 1386 ساعت 19:11 http://chap2.mihanblog.com/

کوکو خانم!!
آقای همسر!!!
چه استطلاحات جالب انگیز ناکی !!
ای ول!؟؟

فاطمه 6 اسفند 1386 ساعت 23:34

چقدر لباس حنابندونت رو دوست داشتمم:*

فاطمه جان یه ردی یه نشونی یه چیزی از خودت بذار لاقل...
آدم حول و ولا می افته تو دلش نکنه آشنا باشی!!!!‌
من و پیشول هم که دور از جونمون گاو پیشونی سفیدیم!!!!!!

ترمه 7 اسفند 1386 ساعت 02:09 http://chatresefeid.blogfa.com

سلام کوکو خانم
حالا ما میگیم شیرینی یادت نره اون وقت خودتو بزن کوچه علی چپ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حالا شیرینی میدی یا نه؟
انشاالله خوشبخت بشی مادر(با صدای یه پیرزن مهربون و البته خوشکل بخون)
مبارکت باشه . لباسات خیلی قشنگن
بگم ها دست راستت روی سر .....(به صورت سرخ و البته که سرم پایین هست)

سلام :))
شیریین هم میدم .. چشم :دییییی
ممنونم...
دست راستم صاف روی سر شما :))

سمیر 7 اسفند 1386 ساعت 09:04 http://amo-ti.blogfa.com

هوراااااااااااااااااااا ای ول مبارکه. خیلی خوشگله. لباس عروسیت که گیجم کرد نتونستم تو ذهنم طراحی اش کنم:دی اما لباس حنابندونت خیلی خوشگل میشه.
به سلامتی

گفته بودی چقدر ماشین عروس برام مهمه. راستش خیلی برام مهمه. چون نمیخوام با یه گل الکی سرهم بندی اش کنن. دوس دارم خوشگل بشه و واقعا ماشین عروس بشه
از گل داوودی متنفرم. خیلیا هم گل داوودی میزنن. دوس دارم گلش متفاوت بشه.
خوش باشی عزیزم :*

ممنونم...
آره لباس عروسه خودمم گیج کرد.. دعا کنید خوشگل در بیاره برام ..

می دون خوب برام زیاد مهم نیست گلی که قراره تا ۲-۳ ساعت دیگه از بین بره چه جوری باشه! راستش اصلا از قید و بندهای جشن و این جور چیزا خوشم نمیاد :پییی

خانوم خونه 7 اسفند 1386 ساعت 09:32 http://www.tarhi-no.blogfa.com

لباست خیلی خوشکل میشه وقتی تو بپوشیش مهربون خانوم
ممنون از اینکه بهم سر زدی گلی

مرسی (چشمک)

پونه 7 اسفند 1386 ساعت 10:36 http://pooneh55.blogfa.cm

وااااااااااای چه انتخابی! آفرین به این سلیقه . گل کاشتی .

جدی؟
پیشول هم همینو گفت :دیییییی

مریم 7 اسفند 1386 ساعت 13:49 http://mayjoon.blogfa.com

وای چقدر لباسها خوشگل بودن خوش سلیقه مبارکت باشه به سلامتی ودل خوش توی بهترین روز زندگی بپوشی
رو تختی هم مبارک باشه. عکسو می ذاشتی دیگه...
;-)

مرسی بابت تبریک ...
روتختی رو هی زیر و رو کردم که عکس بگیرم راستش نشد .. ان شالله تو خونمون که انداختیمش عکس هم می گیرم :o:o :دییییی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد