صفحه هجدهم
* میخوام نق بزنم حوصله نداری نخون!‌
* حالم خوب نیست
* پست بعدی از خونه پیشول جان خواهد بود ان شالله...
برخلاف همیشه حس خوبی ندارم امیداورم بتونم زودتر با پیشولم حرف بزنم...
* به خودم اطمینان ندارم که تاب بیارم تو این حس و حال مزخرف و نرم بلیطم رو کنسل نکنم!!!
* چقدر این روزا سخت می گذره...
* این اشکای لعنتی بند نمی یاد! چرا منو تنها نمی ذارن یه دل سیر زار بزنم ...
* زود برمیگردم!! ( کسی منتظرمه آیا؟!؟!؟!‌)
* اخه مگه میشه تو این خونه به این گندگی برگه های کلاسور من پیدا نشه؟‌ من برگه سفید میخوام :((‌
* من نمی دونم این مورچه ها تو حموم چی میخوان که من هر روز مجبورم آب بگیرم روشون بمیرن؟!‌ عبرت نمی گیرن !!!!
* تمام لب پایین پر شده از تب خال!!!! کم گنده بود گنده تر شده!!!!!‌
* هی کارامو کردم هی یه خط اینجا نق و نوق کردم!!!!‌لا الله الا الله