صفحه سوم

من نمی دونم اون وبلاگ لعنتی چرا درست زمانی که من پرم از حرف و دارم خفه می شم خراب می شه و نمی تونم خالی کنم خودمو‌!!!؟‌

منم که مرده نوشتن انلاین هستم! یعنی همون موقع بنویسم و زرتی دکمه ارسال رو بزنم! دیدم  فشار روی فکرم خیلی زیاده و باید یه جا بنویسم، نشستم فکر کردم که کجا تخلیه کنم این فشار رو؟‌! دیدم بهترین جا نوشتن تو غربته! راحتی و کسی نمی دونی این تویی که داری می نویسی.. به همین خاطر هم اینجا ساخته شد! ایده اسمش رو هم نازنین همسر بهم داد ... تو اسم هایی که خطابم می کنه و افتضاح هم شیرینه و به دل می شینه این اسم کوکو خانوم خیلی چسبید .. اونم یه کوکوی خوشمزه.....

ای خدااااااااا باز یکی داره داد می زنه کوکو بیا کارت دارم! خدایا حوصله اضافی عطا کن

 پ.ن: این ایکونه کلی منو خندونده خدا الهی به سازنده اش یه دل شاد عنایت کنه