صفحه چهل و هشتم

تو ای مادر که یک عمره دلت با غصه دم سازه

صبوری های تو مادر منو به گریه مینداره

مثل یک طفل خواب الوده من محتاج اغوشم

از اون لالایی هات مادر بخون بازم توی گوشم

برای سرنوشت من تو دل واپس ترین بودی

برای اشک های من همیشه آستین بودی

تو ای همیشه غمخوارم تو ای محرم ترین یارم

به نام نامی مادر همیشه دوستت دارم

نوازش کن منو مادر که فرزند تو غمگینه

...

....

دلم براش تنگ شده... کاش الان کرج بودم

به مریم:

به به خانم خونه دار  :-* مطمئنا غذات خیلی خوب بوده... به نظرت من چیکار کنم که اصلا اشپزس بلد نیستم؟

یادم باشه یه جوری شمارتو ازت بگیرم بلکم یه چیزی ازت یاد گرفتم :پییی