صفحه پنجاه وپنجم

یه حس دافعه شدید نسبت به آدمهایی که باهاشون در ارتباط هستم دارم! احساس می کنم همه نشستن ببینن من چیکار می کنم و بعد هر هر بخندن ! یا یه وقتایی حس می کنم نشستن و منتظرن تا یه خطایی ازم سر بزنه! درست مثل وقتایی که احساس می کنم تو خونه مادر و خواهر پیشول همه جا گوش وایستادن تا از من حرفی بشنون و همه چیز کن فیکن بشه!

آی خــــــــــــدا مغــــــــزم!

بــــــــــــــــــــــــــــــــــوق!