خسته ایم اما چه خستگی شیرینی...
دیشب مراسم حنابندون خیلی خوب برگزار شد و خیلی هم خوشگل شده بودم :پیییی
کارهای فردا به امید خدا ردیفه و ساعت ۹ باید آرایشگاه باشم...
با همه وجودم از پدر آسمونیمون می خوام که کمکمون کنه و باز هم همه چیز خوب پیش بره...
تا بعد از مراسم جشن خدانگهدار
*: عکس هم یادم نمی ره حتما :دی
اوهههههههههههههههههههههههههه یادم رفت بگممممم
دیشب تولدم بودو یه کادوی خوشگل از پیشولم گرفتم...
یه mp3 player با حجم ۲ گیگ (سونی :دی ) یه علاوه یه سکه خوشگل :دیی هوراااااا
اولین جشن تولد رسمیم :) |