صفحه شصت و نهم

خسته ایم اما چه خستگی شیرینی...

دیشب مراسم حنابندون خیلی خوب برگزار شد و خیلی هم خوشگل شده بودم :پیییی

کارهای فردا به امید خدا ردیفه و ساعت ۹ باید آرایشگاه باشم...

با همه وجودم از پدر آسمونیمون می خوام که کمکمون کنه و باز هم همه چیز خوب پیش بره...

تا بعد از مراسم جشن خدانگهدار

*: عکس هم یادم نمی ره حتما :دی

اوهههههههههههههههههههههههههه یادم رفت بگممممم

دیشب تولدم بودو یه کادوی خوشگل از پیشولم گرفتم...

یه mp3 player با حجم ۲ گیگ (سونی :دی  ) یه علاوه یه سکه خوشگل :دیی هوراااااا

اولین جشن تولد رسمیم :)