بهترم خیلی بهتر از چند ساعت پیشم...
با پیشول جان حرف زدم و کلی پشت تلفن فین فین کردم... طفلک داشت نهار میخورد :(
بالاخره چند ساعتی تنها موندم و ۲ ساعت دل سیر گریه کردم و با صدای بلند آهنگ های هایده رو گوش کردم... بعد که حسابی حالم سرجاش اومد زنگ زدم به مادر پیشول جان و باهاش حرف زدم :دی
فکر کنم آخرین پستم باشه !!!البته می دونید که فقط فکر کنم....
این دیییییی که نوشتی مال نگار در سرزمین عجایب بود که مد کرده بود منو یاد اون انداخت حیف که دیگه نمینویسه