خوبم و برگشتم... ۲-۳ روز قشنگی رو با پیشولم گذروندم...
صبح هایی که تا چشم باز می کردم دو تا چشم رو می دیدم که با لبخند دارن نگام می کنن...
نگاه های مضطرب و نگرانش هم برام لذت بخش بود...
پ.ن۱: بیایید همگی مون برای هم دعا کنیم تا بتونیم این روزای سخت و عجیب رو پشت سر بذاریم و کمتر به دل و روح همدیگه آسیب برسونیم...
پ.ن۲: ممنونم از عزیزانی که با اینکه تازه شروع به نوشتن کردم حمایتم کردن و بهم لینک دادن...
این دوران هم به خوبی و خوشی تموم میشه ایشالله..
هر چی بیشتر نگران باشی ..بدتر میشه
(بوسه)
:)
سلام کوکو خانوم
ان شالله تا ۱۰۰۰۰۰۰۰ تا جشن سپندارمزدگان با هم باشین
و به سلامتی برین سر خونه و زندگیتون
راستی ۱۱ بهمن شیرینی یادت نره