* اینجا تبریز است و ور دل پیشول جونم
* امروز رو خونه موندگار شدم و فردا باید برم برای کارم ... قرار شده صبح با پیشول برم... دعا بنمایید..
* دیروز بابا زنگ زده و می گه نمی تونه سیمای تلویزیون و ماهواره رو وصل کنه .. اوفففف چه حالی شدم وقتی حرفش تموم شد
* باز من اومدم اینجا و مامان جان یادشون رفته یه احوالی ازم بپرسن.. چرا من اینهمه حساسم رو این نوع برخورد مامانم؟؟ احساس می کنم اینجا که میام باید بیشتر حالمو بپرسه! از طرفی هم مدام با خودم تکرار می کنم که بذار از الان هی نخوان زنگ بزنن و عادت کنن!!!
* یه موج گیسوی تو رو به ۱۰۰ تا دنیا نمیدم
سلام
روز زن بر شما مبارک ... به امید فردای بهتر برای همه زنان
لی لی
به مامانت بگو که دوست داری بهت زنگ بزنه حالتو بپرسه
گاهی نمیدونم این مامان ها چشون میشه!
چتر حمایت رو به کل میبندن میذارن کنار
وااااااااای منم مثه تو همش توقع دارم مامانم جلوی شوشو و مامانش اینا خیلی خیلییییییی تحویلم بگیره
امان از دست این مامانا
پیروز باشی دوست من
به نظرم این که عادت کنه بهتره حالا من که یه ماهه نه اینجام نه اونجام الان زنگ زده داره گریه می کنه که تو از اینجا رفتی. عادت کنن به نفع همه اس
ان شاالله کارهم همه چیز به خیر و خوشی درست می شه
اره موافقم عادت کنن خیلی خوبه .. هر دو طرف رو می گم اما گاهی خیلی دلم تنگ میشه براشون..
درست مثل دیشب :|
سلام کوکو خانوم
خوبی عزیزم
جای من هم آش رو هم بزن ( هم زدی یا من دیر امدم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)
نباید زیاد وابسته باشی الان دوباره بر می گردی خونه وقتی کلا رفتی سر خونه و زندگیت سختت میشه
سلام عزیز
هم زدم دیر گفتی :دی
وابسته نیستم یه کم پر توقعم
خوش بگذره. :*
انشالله مشغول به کار میشی یه کار خوب :)
مرسی...
شدم :دیییییی
ما سر میزنیم شما اپ
نکردی