کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

کوکو خانوم

نوشته های کوکوخانوم برای تو

صفحه سیزدهم

نمی دونم این روزا چی به سر اعصاب و حوصله-م اومده! صبح بیدار می شم صبحونه می خورم یا تا سر ظهر دوباره می خوابم یا اینکه می شینم پای کامپیوتر تا صدام کنن برم نهار بخورم! (خسته نباشم)
دوره قرص های لعنتی بالاخره تموم شد و 60 روز از بهترین روزامو ازم گرفت.. باز هم خدا رو شکر که وضعیت معدم الان خیلی خیلی بهتره.
خودمو رو هوا می بینم، دست و دلم به هیچ کاری نمی ره!
نیاز دارم بشینم یکی برام حرف بزنه و حرف بزنه و حرف بزنه و بهم اطمینان بده... اطمینان نه به خاطر انتخابم چون می دونم که انتخاب درستی داشتم برای آیندم ... اطمینان میخوام بابت مرتب شدن کارها، اطمینان میخوام برای راحت تر گذشتن از سختی ها.. گاهی از خودم هم تایید میخوام، می شینم فکر می کنم کوکوخانوم نکنه یه وقت کم بیاری و نتونی به قول هات عمل کنی؟ کوکو نکنه یه وقت باری از روی دوششش برنداری و همراه خوبی براش نشی؟نکنه نتونی تو غربت دوام بیاری؟ کوکو نکنه فلان بشه؟ کوکو نکنه بهمان بشه؟
آخرش می دونی چی می شه؟
به خودم می گم تو کامل نیستی، آقای همسر هم کامل نیست.. اون دستش رو حلقه می کنه دور کمرت و تو بهش تکیه می کنی... تو در آغوشش می گیری و تکیه گاه خستگی هاش می شی.. همدم تنهایی هاش...
کمی آروم میشم وقتی به هوش و درایتش فکر می کنم ...

نظرات 6 + ارسال نظر
شمیم 24 بهمن 1386 ساعت 12:17 http://shamim-26.blogsky.com


من فکر میکردم فقط شوهر من از این اسمای عجیب غریب روم میذاره ولی دیدم نه بابا مردای باسلیقه زیادی پیدا می شن . وای چقدر حرف داری برای یه روز. راستی چه قالب خوشگلی داری .

:))‌ حالا این یه دونه از اسم هاست.. بعضی هاشون اینقدر بامزه است که ادم روده بر میشه از خنده
حالا این نصف اون چیزایی بود که اومد تو ذهنم و جایی واسه تخلیه شون پیدا نکردم ...
قالب هم قابلی نداره... تقدیم کنم ؟

نهال 24 بهمن 1386 ساعت 15:51 http://Fazmetr.blogsky.com

سلام
ممنون که سر زدی ....
فکرکنم منم این مدلی شدم ...یعنی زمانی که نمیتونستم خودمو قبول کنم و تواناییهامو ...اما دیدم این طرز فکر واقعا احمقانه اس و نباید بشینم ...بلند شدم و تلاش کردم و جلو رفتم ...
تو هم قبول کن ...

کاش می شد دست خود آدم باشه اما بعضی چیزها واقعا دست خود آدم نیست و نمی شه هیچ کاری براش کرد...
من توانایی هامو قبول دارم اما نمی تونم چیزهایی که جلوی دست و پامو می گیره رو حذف کنم!!!!!
مرسی از راهنماییت

«یکی» رو میخوای چی کار وقتی آقای همسر هست؟
برو بغل ش کن بگو با من حرف بزن.
همین...

اره اگر نزدیکم بود حتما این کار رو می کردم ... اما چه کنم که از هم دوریم و هر یکی دو هفته یکبار ممکن می شه همو ببینیم... :)

عزیزم اگه تو اون سایت پیداش نکردی تو گوگل یه سرچ بزن من نوشتم ؛ تک آهنگ جدید کامران و هومن ؛ که بهم کلی سایت داد و منم دانلودش کردم ایشالا زود گیرت بیاد که نوشتی برات فوریه اگه بازم چیزی یادم اومد خبرت میکنم
بوس

یه نصفه نیمه اش رو فعلا پیدا کردم نازنین...
مرسی بابت کمکت :-*

سلام فکر کنم این دیگه خوبشه یه نگاه بنداز
http://www.aont.myblog.ir/More-19.ASPX
منم اپ کردم دوست داشتی بیا خوشحال میشم
بوس

چقدر تو ماهی :-*

خانوم خونه 2 اسفند 1386 ساعت 09:30 http://www.tarhi-no.blogfa.com

فقط به چیزای خوب فکر کن به این که واسه همه این چیزا شوهرتو داری خانومی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد